معنی هم ‌رأی شدن

حل جدول

فرهنگ معین

رأی

(رَ) [ع.] (اِ.) نک رأی. ج. آراء.

فرهنگ فارسی آزاد

رأی

رأی، نظریّه- عقیده- اندیشه- نظر صائب (جمع:آراء- أَرآء)


ابدای رأی

اِبْدایِ رأی، رأی دادن در انتخابات،


اصحاب رأی

اَصْحاب رأی، در ذیل کلمهء رأی مندرج است،


رأی-رؤیه

رأی-رُؤیَه، (رأَی-یَری) دیدن- دیدن با بصر باطن (بقلب یا بعقل)، ملاحظه کردن- دانستن و محسوب داشتن- اعتقاد داشتن


رأی العام

رَأیُ العام، نظر عامه- اعتقاد همه- عقیده عمومی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رأی

رای

واژه پیشنهادی

هم صدا شدن

هم آوازی


هم سفره شدن

هم خوانی

فرهنگ فارسی هوشیار

با هم شدن

(مصدر) متفق شدن متحد گردیدن.

فارسی به عربی

رأی دادگاه

اِجتهادٌ


استبداد رأی

احْتکارُ القَرار


رأی دادن

الإدلاء بالصوت

معادل ابجد

هم ‌رأی شدن

609

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری